قصه جذاب و شنیدنی زیبایی واقعی
3.9/5 - (36 امتیاز)

 

 

 

روزی روزگاری در یک جنگل سرسبز و زیبا که از درخت های بلند سرو و سپیدار پوشیده شده بود، یک خرگوش کوچولوی پشمالو به سفیدی برف و نرمی پنبه با چشمهای درشت آبی به دنیا اومد . به خاطر اینکه اون خیلی سفید و زیبا بود پدر و مادرش اسمش رو سفیدبرفی گذاشتند.

سفیدبرفی انقدر بامزه و دوست داشتنی بود که همه حیوانات دلشون می خواست با اون بازی کنند. پدر و مادرش همیشه بهش توجه می کردند و هر چیزی که می خواست رو براش فراهم می کردند. اما متاسفانه سفیدبرفی هر چقدر که بزرگتر می شد دوست داشت فقط و فقط حرف خودش انجام بشه و به حرف و خواسته دیگران توجهی نمی کرد.

کم کم سفیدبرفی باید به پیش دبستانی و مدرسه میرفت و با اینکه همه اونو دوست داشتند ولی همه از یک رفتار سفیدبرفی ناراحت بودند و گله می کردند. اینکه وقتی سفیدبرفی عصبانی میشد کنترل خودش رو از دست می داد. مثلا داد میزد یا با حرفهای بد و رفتار آزاردهنده دیگران رو ناراحت میکرد. هر چقدر پدر و مادرش سعی می کردند براش توضیح بدند که این رفتارها مناسب نیست و اجازه نداره که دیگران رو ناراحت کنه ولی فایده ای نداشت.

مدتی گذشت و یک روز سفیدبرفی از پدر و مادرش خبری شنید که حسابی اون رو هیجان زده کرد. پدر با خوشحالی به سفید برفی گفت:” یکشنبه هفته آینده عمه به خونمون میاد و چند روزی مهمون ماست” .

سفیدبرفی از خوشحالی هورایی کشید و پدرش رو بغل کرد. اون عمه اش رو خیلی دوست داشت و عمه هم از همون اول عاشق سفیدبرفی بود. مدت زیادی بود که همدیگه رو ندیده بودند و سفیدبرفی حسابی دلش تنگ شده بود.. عمه هر موقع که به دیدن سفیدبرفی میومد کلی هدیه و شکلات برای سفیدبرفی میاورد و حالا سفیدبرفی دل تو دلش نبود که هر چه زودتر این روزها بگذره و عمه به خونشون بیاد.

پدر سفیدبرفی رو بوسید و گفت: “میدونم که تو خیلی عمه رو دوست داری و مطمینم حواست هست که رفتار خوب و مناسبی داشته باشی” سفیدبرفی خندید و گفت: “بله حتما، خیالت راحت پدر جون”

بالاخره یکشنبه رسید و عمه با کلی هدیه و شکلات و از اون مهمتر کلی عشق و محبت به خونه سفیدبرفی اومد. سفیدبرفی خیلی خوشحال و ذوق زده بود. عصر اون روز قرار بود چند تا از دوستهای سفیدبرفی یعنی موشی و گنجشک و جوجه کوچولو برای بازی به خونشون بیان .

اون روز عصر دوستهاش به خونشون اومدند و وقتی که مشغول بازی بودند گنجشک کوچولو به اشتباه پاک کن سفیدبرفی رو نصف کرد.

سفیدبرفی خیلی عصبانی شد و با خشم و غضب شروع به داد زدن سر گنجشک کوچولو کرد.  پدر و مادرش سعی کردند براش توضیح بدند که این اصلا رفتار مناسبی نیست که سفید برفی با مهمونهاش داره ولی سفیدبرفی که هنوز خیلی ناراحت بود توجهی نکرد.

دوستهای سفیدبرفی که حالا ناراحت شده بودند از اونجا رفتند. سفیدبرفی هم ناراحت گوشه ای نشست و به پاک کن نصف شده اش نگاه کرد. کمی بعد که سفیدبرفی آروم تر شده بود عمه به نزدیکش اومد و گفت:” سفیدبرفی، عزیزم میدونم که به خاطر پاک کنت ناراحت و عصبانی هستی، ولی به نظرت این رفتاری که موقع عصبانیت داشتی قشنگ بود؟ ” سفید برفی جوابی نداد.

بله بچه های عزیزم همه ما ممکنه مثل سفیدبرفی خیلی وقتها از موضوعی ناراحت یا عصبانی بشیم. اینکه گاهی اوقات عصبانی بشیم اشکالی نداره و عصبانیت هم یک احساسه مثل بقیه احساساتمون، مثل خوشحالی مثل ترس که طبیعی هم هست ولی حالا به نظرتون ایا موقع عصبانیت آسیب زدن به دیگران، پرت کردن وسایل یا داد زدن کار درستیه ؟ معلومه که نه! اینکه چطوری بتونیم خودمون رو آروم کنیم و عصبانیتمون رو کنترل کنیم خیلی مهمه، که بعد از اینکه آروم شدیم از کارهایی که کردیم پشیمون نباشیم.

مثلا میتونید یه لیوان اب بخورید و با مامان و بابا درباره موضوعی که ناراحت و عصبانیتون کرده حرف بزنید. یا اینکه چند تا نفس عمیق بکشید یعنی هوا رو از بینی تون نفس بکشید یک کم نگه دارید و بعد از دهنتون بدید بیرون درست مثل یه بادکنک که پر و خالی میشه، جالبه نه ؟ یک کار خوب دیگه برای اینکه آروم بشید اینه که چشمهاتون رو ببندید و تا 10 بشمرید مطمینم بعدش دیگه از داد زدن پشیمون می شید.. حتی خمیر بازی یا خط خطی کردن توی یک کاغذ هم می تونه آرومتون کنه …بله بچه ها جونم با این کارها می تونیم موقع عصبانی شدن به جای داد زدن و آسیب زدن به دیگران خودمون رو آروم کنیم.

خوب بریم سراغ قصه سفیدبرفی ! عمه دو تا جعبه رو به طرف سفید برفی گرفت و گفت: “حالا یکیش رو انتخاب کن”.

داخل هر دوجعبه شکلات بود ولی یکی از بسته ها با کاغذ رنگی زیبایی بسته بندی شده بود و اون یکی یک جعبه ساده معمولی بود . سفیدبرفی بلافاصله جعبه ای که با کاغذ رنگی تزیین شده بود رو گرفت و از شکلات داخلش خورد. وای اون واقعا بدمزه بود و سفیدبرفی بلافاصله اون رو پس داد.

بعد جعبه ساده رو گرفت و تکه ای از شکلات داخلش رو خورد. به به واقعا عالی و خوشمزه بود. سفیدبرفی اون جعبه رو گرفت و قرار شد که اونو  به مدرسه ببره و با دوستهاش تقسیم کنه تا شکلات ها روبا هم بخورن.

وقتی سفیدبرفی از مدرسه به خونه برگشت، عمه از سفیدبرفی پرسید: “سفید برفی بگو ببینم کدوم جعبه شکلات رو دوست داشتی؟”  سفیدبرفی سریع گفت :” جعبه ساده رو، چون مزه بهتری می داد”  عمه پرسید: ” فکر می کنی بقیه دوستهات هم همین نظر رو داشتند؟” سفیدبرفی با اطمینان گفت: ” بله، اون چیزی که مهم بود مزه شکلات بود نه ظاهر زیباش ”

عمه لبخندی زد و گفت:” میدونی چرا مجبورت کردم که بین دو تا جعبه انتخاب کنی؟ ” سفیدبرفی سرش رو به علامت نه تکون داد.

عمه با مهربونی گفت: ” میدونی سفیدبرفی ، ممکنه که ظاهر ما زیبا باشه و دیگران ما رو به خاطر ظاهر زیبامون تحسین کنند ، اما وقتی با دیگران مهربون و خوش رفتار نباشیم، هیچ کس نمیخواد با ما دوست باشه. درست مثل جعبه اول که ظاهر زیبایی داشت ولی مزه خوبی نداشت و هیچ کس حاضر نبود از شکلات هاش بخوره. پس زیبایی واقعی به درون ما و رفتارهای ما مربوطه نه قیافه و ظاهر ما !”

سفیدبرفی به فکر فرو رفت. اون حرفهای عمه رو می فهمید و به خاطر رفتار نامناسبش و حرفهای زشتی که موقع عصبانیت به دوستهاش زده بود احساس ناراحتی و پشیمونی می کرد.

اون تصمیم گرفت پیش گنجشک کوچولو بره و به خاطر رفتار نامناسبش ازش عذر خواهی کنه. بعد هم به پدر و  مادرش و عمه قول داد که دیگه موقع عصبانیت خودش رو کنترل کنه و کاری نکنه که بعدا پشیمون و ناراحت بشه .

 

 

 

بهترین راه آموزش مفاهیمی مانند زشتی و زیبایی و این که زیبایی واقعی را باید در باطن آدم ها جست، به کودکان، استفاده از روش های غیر مستقیم مانند خواندن داستان کوتاه کودکانه برای آن هاست.
لذا در این مسیر خواندن قصه های وولک برای کودکان به والدین کمک زیادی می کند.


برای مشاهده سایر قصه کودکانه های موجود کلیک کنید

اشتراک در
اطلاع از
guest
113 نظرات
قدیمی ترین
تازه‌ترین بیشترین واکنش نشان داده شده(آرا)
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
فرینا

خیلی خیلی لذت بردم. واقعاً پند اموز
بود. ‌‌بله ،ما هیچ وقت نباید با دوستانمان اسبانی حرف بزنیم. من اگر جای سفیدبرفی بودم به گنجشک می گفتم که باید بیشتر مواظب می ماند . من یاد گرفتم که اگر ما با دوستانمان اسبانی حرف بزنیم، دوستانمان را از دست می دهیم.

وولک

ممنونم از نظر قشنگت فرینای مهربان

اروین

نفس عمیق میکشم و اگه کاغذ دم دستم باشه خط خطی میکنم
مرسی از قصه خوبتون

وولک

ممنونم از شما اروین عزیز، بسیار کار خوب ودرستی انجام میدی عزیزم

مهیار

مهیار قصه های شما را خیلی دوست دارد و هر شب به آن ها گوش می دهد لطفا پاسخ دهید و شما هم نظرتان را درباره ی مهیار بگویید ممنون از زحماتتان

وولک

ممنونم از همراهی شما دوست عزیز ، ما هم مهیار نازنین و همه ی بچه های گلمون رو دوست داریم🌹

سام

ما هیچ وقت نباید عصبانی بشیم و خودمونو کنترل کنیم و به هیچ کس نباید آسیب برسونبم

وولک

سام عزیز ممنونم که نظر خوبت رو برامون نوشتی دوست مهربونم

مهیار

مهیار وقتی عصبانی میشود فقط کمی گریه میکند و کمی هم آب می نوشد

وولک

ممنونم از مهیار عزیز که نظر قشنگش رو برامون نوشته

امیرمحمد

من وقتی عصبانی میشم آب میخورم تا آروم بشم بعضی وقتام تو دفترم خط خطی می کنم یا اینکه نفس عمیق میکشم

وولک

آفرین امیر محمد عزیز ، بسیار کار درستی انجام میدی

نسیم

خیلی خیلی داستان آموزنده ای بود ⁦❤️⁩
من یاد گرفتم که دیگه از همین راه هایی که نوشته شده استفاده کنم و سر دیگران داد نزنم .

وولک

صد آفرین به شما دوست نازنین و خوبم

پاری

سلام قصه خیلی خوب بود متاسفانه دختر من وقتی عصبانی میشه داد میزنه حالا که داستان شمارو برلش خوندم تصمیم گرفت که خودشو کنترل کنه

وولک

سلام دوست عزیز ، ممنون از نظر لطفتون

رونیکا

سلام این قصه خیلی عالی بود.
من ۷ سالمه و وقتی عصبانی می شوم
سعی می کنم به چیز های خوب فکر
کن.

وولک

سلام رونیکای مهربان ، آفرین به شما دوست خوبم

سما

سلام
من سما هستم ۵ ساله
من یک نفس عمیق میکشم و یک. لیوان آب میخورم بعدش در مورد کاری که ازش عصبانی شدم حرف میزنم با بزرگترا

وولک

سلام سمای عزیز ، هزار آفرین به شما دوست خوبم که درباره ی موضوعی که ناراحتت کرده با پدر و مادرت حرف می رنی و احساست رو بیان میکنی

رزمهر زارع

ممنون خیلی قصه ی قشنگی بود.من یاد کرفتم ک کارهای خوب انجام بدم

وولک

مرسی از شما دوست خوبم که به قصه های وولک گوش می کنی و آفرین به شما که کارهای خوب انجام میدی

Ayda

خیلی لذت بردم از این داستان واقعا پسر من اینجوریه و من متوجه شدم موقعه خوندن داستان که‌داشت به اشتباهاتش فکر میکرد 😁

Ayda

خیلی لذت بردم از این داستان واقعا پسر من اینجوریه و من متوجه شدم موقعه خوندن داستان که‌داشت به اشتباهاتش فکر میکرد 😁
تشکر از سایت خوبتون 😍

وولک

سپاس از همراهی ارزشمندتون دوست عزیز

Ayda

خیلی نوب بود عالی بود لذت بردم از این داستان واقعا پسر من اینجوریه و من متوجه شدم موقعه خوندن داستان داشت به اشتباهاتش فکر میکرد

هلنا سالمیان

خیلی خیلی قصه قشنگ وآموزنده ای بودوهیچوقت اگر چیزی خراب شد یا کسی اشتباهی خراب کردمن باهاشون آروم حرف بزنم،اینا رو از زبان هلنا نوشتم

وولک

ممنونم از هلنای عزیز که نظر قشنگش رو برامون گفت

ثنا

قصه عالی بود من هر موقع عصبانی میشم یک لیوان آب می خورم🥛

وولک

آفرین به شما دوست خوب و نازنینم

آرشا

عالی بود و خیلی آموزنده من شبهای زیادی هست ک با داستانهاتون پسرم رو میخوابونم.سپاس

وولک

سپاس از همراهی ارزشمندتون دوست نازنین و خوشحالیم که از قصه ها رضایت داشتین

ریحانه سادات

سلام
داستان خیلی آموزنده ای بود، از شما ممنونم

وولک

سلام دوست عزیز ، ممنونم از نظر لطفتون

اکبری

سلام . ما آب میخوریم و سعی میکنیم آروم بشیم یسنا هستم 🌹🌹

وولک

آفرین به شما یسنای عزیز و زیبا

آدرینا

ممنون از قصه آموزندتون 🙏🙏🙏

وولک

سپاس از همراهی ارزشمند شما

الماس

این داستان شگفت انگیز بود آموزنده آموزنده بود🌼🌸🌸🌷🌷💜💜💜💜💜💜🦋🦋🦋🦋🦋🦋

وولک

ممنونم از نظر خوبتون

آوینا محمدی

سلام.من وقتی عصبانی میشم 💧🥛میخورم.قصه خیلی خوبی بودو عصباتی شدن هم کار بدیه.

وولک

سلام آوینای عزیز، آفرین به شما که موقع عصبانیت با خوردن آب خودت رو کنترل می کنی

بهاره

یاسین موقع عصبانیت تا ۱۰ میشماره و نتیجه گرفت دیگه عصبانی نشه و اگه شد خمیر بازی یا خط خطی کردن کاغذ رو امتحان کنه. سپاس از شما آموزنده و عالی⚘

وولک

ممنونم از نظر خوبتون دوست عزیز

مامان علي

ممنون بابت داستان آموزنده👏🏻

وولک

ممنون از نظر لطفتون

سها

سلام من وقتی عصبانی می شود یک لیوان آب می خورم خدا حافظ

وولک

آفرین به شما دوست خوبم

یسنا

من قصه شما را دوست داشتم ومن از قصه شما یاد گرفتم که نباید زود عصبانی بشم وسر دوستانم وپدرومادرم دادنزنم
واگه عصبانی شدم یک لیوان آب می خورم وگل را بو می کنم وشمع را فوت می کنم یعنی از بینی نفس می کشم واز دهان بیرون می دهم

وولک

آفرین به تو دوست خوبم که موقع عصبانیت خودت رو کنترل می کنی

محمدمعین فرهادی

من به کیسه بکس تو اتاقم مشت میزنم و آروم می شم

وولک

ممنونم ازت دوست مهربونم که نظر خوبت رو برامون نوشتی

آراد حسین پور

اسم من آراد و من 5 سالمه. من یادگرفتم که نارحتی و خشممون رو کمتر کنیم و کسیو ناراحت نکنیم

وولک

آفرین آراد عزیز و مهربان

حسام

سلام
من قصه را برای پسر ۱۰ سالم خوندم
این قصه بهترین راه برای اصلاح رفتارش بود

وولک

درود دوست عزیز، بسیار خوشحالیم که قصه براتون مفید واقع شده

آیلین

سلام من آیلینم
هر وقت عصبانی میشم دهنمو پر باد میکنم بعدش خالی میکنم اینجوری میتونم عصبانیتمو کنترل کنم

وولک

آفرین آیلین زیبا که این راه رو برای کنترل خودت هنگام عصبانیت پیدا کردی

مائده محمدی

سلام این داستان خیلی قشتگه ممنون❤❤❤❤

وولک

ممنونم از شما دوست مهربان

هدی سادات

در مورد قصه زیبایی واقعی
من هر وقت عصبانی میشم به مامانم میگم منو بغل کنه ولی میخوام روش شما رو هم امتحان کنم که برم رو کاغذ خط خطی کنم.
ممنون

وولک

آفرین به شما دوست مهربونم که موقع عصبانی شدن کاری رو انجام میدی که خودت رو کنترل کنی

دل آرا

دل آرا هستم 5 ساله،
من وقتی که عصبانی میشم رویم را برمیگردانم و به اتاقم میروم.
🐓🐥🐤🐇🕊

وولک

آفرین دل آرای عزیز

ماهان

ممنون وولک جان …🙏 قصه‌ی آموزنده و زیبایی بود. من و ماهان هم خوندیم و کلی چیزهای جدید یاد گرفتیم، مثلا اینکه نباید دوستهای خوبمون رو برنجونیم یا اینکه موقع عصبانیت و ناراحتی باید چکار کنیم. مجددا بابت این قصه‌ی زیبا سپاسگزاریم 🌹💖🙏

وولک

ممنونم از نظر لطفتون و سپاس از همراهی ارزشمند شما دوست عزیز

سورنا

سلام من سورنا هستم ۶سالمه وقتی عصبانی میشم آب میخورم نفس عمیق میکشم و کاغذ و خط خطی میکنم

وولک

سلام سورنا جان ، آفرین به شما دوست خوبم که هنگام عصبانیت با انجام دادن این کارها خودت رو کنترل می کنی

گلسا

سلام. من گلسا هستم. قصه هاتون خیلی دوست دارم. منتظر قصه های جدیدتون هستم. من وقتی عصبانی میشم سعی میکنم بانقاشی خودمو آروم کنم.

وولک

سلام گلسا جان ممنونم از نظر خوبتو خوشحالم که از قصه های وولک راضی هستم عزیزم

محمد

سلام
محمد هستم
۸ سالمه
موقع عصبانیت تا ۱۰ می‌شمرم و یک لیوان هم آب میخورم.

وولک

سلام محمد عزیز ، آفرین به شما پسر خوب و مهربان

Tahoura

سلام، ممنون از وولک، این قصه‌ فوق‌العاده بود، من یاد گرفتم کمتر عصبانی بشم و اگر هم عصبانی شدم، از دیگران عذرخواهی کنم، برای کنترل عصبانیت یک لیوان آب بنوشم و اگر کاغذ دم دستم بود، خط‌خطی کنم.

نیکی

خیلی عالی بود
دختر من خیلی تحت تاثیر قرار گرفت.

وولک

سپاس از لطفتون

Sara

سلام
خوبید
من موقعی که عصبانی میشم یک نفس عمیق میکشم و صبر میکنم
قصه عالی بود😎🥳😗👍👏🏼

وولک

سلام دوست خوبم و آفرین به شما که هنگام عصبانیت با کشیدن نفس عمیق خودت روکنترل میکنی

ملکوتی

ماهان 6ساله میگه من وقتی عصبانی میشم اب میخورم..

وولک

آفرین به ماهان عزیز که بهترین کار رو در زمان عصبانیت انجام میده

عسل

سلام
من وقتی عصبانی میشم،مامانم رو بغل میکنم و آروم میشم.
از وولک ممنونم

رهانائبیان

من وقتی عصبی میشم کاغذ چماله میکنم

ملینا زاهدی اول💋

مراحل خواب وقتی وولک گوش میدم
😴😴🤤😪😪😴🤤🤤😴😪🤤🤤😌😊🥰😴😴😴😴😴😴🤤🤤🤤🤤😪😪😴😴😴🤤🤤🥰🥰🥰😊😊😊😊😴🤤🤤🤤🤤🤤🤤🤤😪😪😪😪😴🙂🤧😴😴😴🤤🤤🤤

ملینا زاهدی اول آیفون

🧨🎇🎆✨🧨🧸🧸🧸🎊🎉🎉🎁🎗🧸🧸🎗🎗🎊🎊🎉🎄🎊🎖🔮🪀♥️♥️🎨♣️🏑🏏⚾️⚾️🎗🎗🎁✨🎍🎋🎑🧧🏆🎁🔮🔮🎁🎁🥏🥏آیفون خریدنم مبارک🔮🧸🎊🎊🎄

ملینا زاهدی اول آیفون

😇😇😇😇

ملینا زاهدی اول آیفون

🎁🎊🎊🎊🎁🎀🎀🎀🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎉🎀🧨🧨🧨🎇🎈🎈🎈🎎🎁🎀🎀🎗🎏🏅🏅🏅🥇🥇

ملینا زاهدی اول 💋

ممنون

ملینا زاهدی اول 💋

🙃🙃🙃🙃🙃🙂🙃😘🤩😀😀😄😁😚😗😘🤩🙂🙃😘😗😗😗😗😉😗😗😘😘😘😘😉😉🥰🥰🥰🥰😗🐴🐆🐶🐕🦝🦊🐅🐅🐅🐆🐃🐱🦊🎗🥇🎗🦮🐴🐂🐹🐹🐰🐇🐿🐇🐹🐀🦥🐔🐔🦃🐾🦡🦘🐤🐥🐥🐦🐦🐦🕊🦅🐓🐣🐠🐟🐬🐋🐳🐚🐌🦋🐜🐜🐲🦩🦉🦢🦢🦢🦢🌱🌹🏵🕷💐💐🌼🌷⚘🏵💮🏵🥑🥑🍎🍈🍉🍋🍍🍑🥑🍓🍓🍓🍒🥥🌶🥬🥬🥒🥜🥜🧇🧇🥞🥞🧀🧀🍕🥕🥔🥣🥗🍿🍿🧈🧂🧂🥫🍱🍱🍠🍝🍜🍛🍚🍙🍘🍢🍣🍤🍥🥮🥟🍤🦀🥡🥡🎂🎂🍰🍪🍪🍪🍪🍬🍬🍮🍭🍬🍫🥧🥧🧁🧁☕🍵🍵🍶🍾🍾🍶🍵🍺🍹🍹🍴🍴🍽🥢🥢🧊🧃🧉🍯🍯🧱🏗🏗🏕🌐🏗🌋🏞🧱🏘🏘🗼🗽🕌🕌⛺🌅🌆🚆🚅🎢🎗🎁🎀🧧🎊🎍🎏🥇🏅🏏🏏🏀🏅🏅🏅🏅🏅🏈🥈🥉🥉🥈🥇🥇🥇⛳🥍🎳🎳🥏🎳🧿🔮🧸🧸🧸🧸🧸🧸🎱🎮🎮🧿🧿🧿🧿🕹♦️♦️♣️🖼🀄🀄🀄🀄🃏🃏🎲♟🎲🎲🎲🚭🚭⬅️↙️↘️↖️✝️☸🔜🔜🔟🔟🆎️🅰️🇦🇹🇦🇸🇦🇷🇦🇫🇦🇬🇦🇮🇧🇩

راحیل💖💖💝💝

خیلی خوب

تانیا

من وقتی عصبانی میشم خط میکشم

امیر وآیناز

امیرحسین :من آب میخورم آیناز: نقاشی میکشم

زهرا کوچولو

خاله قصه تون خیلی قشنگ بود.ولی سفید برفی واقعا رنگش سفید نبود.خاله من هر وقت عصبانی بشم میخوام نفس عمیق بکشم و چشامو ببندم تا ۱۰ بشورم

صدف خالقی (قصه گو)

سلام زهرا کوچولو! چه خوب که قصه ی امروز وولک رو دوست داشتی!
آفرین که می تونی عصبانیتت رو کنترل کنی!

آیسان معصومی

داستان خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی خوبی بود.🙏🙏🙏🙏🙏

صدف خالقی (قصه گو)

خیلی ممنونم از نظرت ایسان عزیز

آتلیه عکاسی بنسای