4.2/5 - (281 امتیاز)

 

یک روز توی جنگل فیل کوچولو در حال بازی کردن و  موز خوردن بود که دوستهاش گورخر و گوزن پیشش اومدند و گفتند:” فیلی میای با هم بازی کنیم؟” فیلی گفت:” بله .. به نظرتون چی بازی کنیم؟” گوزن گفت:” من دوست دارم لابه لای درختها دنبال بازی و قایم با شک بازی کنیم..” همون موقع اردک و لاک پشت هم به اونها نزدیک شدند. لاک پشت گفت:” ولی هوا حسابی ابریه فکر کنم قراره بارون زیادی بباره .. توی اخبار گفت که قراره رعد و برق و بارون شدیدی بباره ..” اردک گفت:” اگر یادتون باشه سال گذشته که باران زیادی بارید تمام مناطق کم ارتفاع جنگل زیر آب رفتند.. درختان زیادی به خاطر طوفان سقوط کردند و خسارتهای زیادی درست شد..”

فیلی گفت:” بله یادم میاد.. باید کاری کنیم که امسال اون اتفاقها تکرار نشه و خسارتی به وجود نیاد ..” گوزن گفت:” فیلی پدر تو سلطان جنگله ! میتونیم به اون بگیم تا زودتر کاری بکنه .. اون میتونه از جنگل مراقبت بکنه..” فیلی با نگرانی گفت:” اما پدرم به خاطر کارش چند روزی از جنگل بیرون رفته.. حالا چیکار باید بکنیم؟ ”

فیلی کمی فکر کرد و ناگهان گفت:” بهتره سراغ کرگدن بریم، اون دوست پدرمه و حتما می تونه کمک بکنه !” فیلی و دوستهاش بلافاصله به سراغ کرگدن رفتند. فیلی گفت:” عمو کرگدن ! میدونستید که قراره طوفان و بارانهای شدیدی به جنگل ما برسه؟ ” کرگدن با تعجب گفت:” شما از کجا می دونید؟” اردک به ابرهای تیره  اشاره کرد و گفت:” ما از اخبار جنگل شنیدیم. این ابرها هم نشون میدن که این خبر درسته ..” کرگردن به فکر فرو رفت.

فیلی گفت:” سال گذشته بر اثر طوفان و باران شدید حیوانات زیادی به دردسر افتادند. من یک فکری دارم ! به نظر من بهتره که در اون مناطق بالایی جنگل پناهگاه درست کنیم و حیوانات اینجا رو به اون پناهگاههای امن ببریم..”  کرگدن گفت:” این خیلی فکر خوبیه فیلی ! الان از همه حیوانات می خوام که زودتر کمک کنند تا این کار رو بکنیم..” فیل کوچولو و دوستهاش هم گفتند:” ما هم به شما کمک می کنیم..”

طی دو روز آینده همه حیواناتی که در مناطق پایینی جنگل زندگی می کردند به پناهگاههای امنی در بالای جنگل رفتند. فیلی و دوستانش هم توی این کار کمک زیادی به کرگدن کردند. درست وقتی که کارها تمام شد ، نم نم باران شروع به باریدن کرده بود و به زودی تبدیل به باران شدیدی شد . دو روز کامل باران شدیدی بارید . فیلی همچنان به پناهگاه سر میزد تا مطمین بشه که حیوانات راحت هستند و غذای کافی دارند. بعد از دو روز باران قطع شد و آسمان صاف شد.

دوستان فیلی خوشحال بودند که دوباره می تونند در جنگل بازی کنند. گوزن گفت:” فیلی حالا دیگه وقت بازیه .. بیا امروز بعد از مدتها بازی کنیم..” فیلی کمی فکر کرد و گفت:” هنوز وقت بازی نیست.. ما هنوز کمی کار داریم” اردک گفت:” چه کاری؟ حالا که دیگه آسمون صافه و همه حیوانات در امان هستند. چه کاری باقی مونده؟”

فیلی گفت:” وقتی که به حیوانات توی پناهگاه سر میزدم بعضی از اونها گفتند که دوستانشون گم شدند و توی پناهگاه نیستند! اما چون باران زیادی میومد من نتوستم کاری بکنم . حالا که باران قطع شده و هوا خوبه باید اونها رو پیدا کنیم.. هیچ کس نمیدونه که اونها الان توی چه وضعیتی هستند!”

سپس فیلی به همراه دوستانش به سراغ کلاغها رفت تا از اونها کمک بگیره. فیلی گفت:” ما ازتون کمک می خواهیم. شما باید به اطراف پرواز کنید و ببینید که آیا حیوانی جایی گیر کرده یا نه و به ما خبر بدید” کلاغها پرواز کردند تا به دنبال حیوانات گمشده بگردند. بعد هم فیلی و دوستانش راه افتادند تا اونها هم همه جا رو خوب بگردند . بعد از اینکه کمی راه رفتند به گودال پر از آبی رسیدند. وسط گودال سنجاب کوچولویی روی یک سنگ نشسته بود و از سرما می لرزید.

فیلی رو به اردک کرد و گفت:” ما نمی دونیم عمق اینجا چقدره .. برای همین من نمی تونم وارد این گودال بشم ولی تو می تونی کمکمون کنی.. لطفا شنا کن و اون سنجاب کوچولو رو نجات بده !” اردک بلافاصله به داخل گودال پرید و خیلی سریع خودش رو به سنجاب رسوند. سنجاب کوچولو خیس بود و از سرما میلرزید. اردک سنجاب کوچولو رو روی پشتش سوار کرد و به خشکی رسوند. فیلی بلافاصله سنجاب رو با خرطومش برداشت و روی پشتش گذاشت. فیلی و دوستانش سنجاب رو پیش دکتر خرسی بردند. دکتر خرسی بعد از معاینه سنجاب گفت:” نگران نباشید.. چون این سنجاب خیس شده و آب و غذای کافی نداشته ضعیف و بیحال شده.. تا فردا با آب و غذا و استراحت در جای گرم حتما حالش بهتر میشه..” همون موقع کلاغ در حالیکه قارقار میکرد خودش رو به فیلی رسوند و گفت:” چند تا سنجاب و خرگوش کوچولو هم روی صخره ای گیر کردند، دور تا دور اونها رو آب گرفته.. اونها خیس شدند و حسابی ترسیدند.” فیلی پرسید:” اونها چند نفرند؟” کلاغ گفت:” نمیدونم شاید 20 تا باشند..”

فیلی گفت:” ممکنه شرایط اونها هم مثل این سنجاب کوچولو باشه .. حتما اونها هم بدون آب و غذا موندند. ولی تا آب اطراف صخره ته نشین نشه نمی تونیم اونها رو به اینجا بیاریم.. پس بهتره ما براشون آب و غذا ببریم..”

بلافاصله عقاب ها و کلاغ ها آب و غذا و وسایل لازم رو به حیوانات بالای صخره رسوندند. سنجاب ها و خرگوش هایی که بالای صخره گیر افتاده بودند با دیدن آب و غذا خیلی خوشحال شدند. فیلی و دوستانش هر روز برای سنجاب ها غذا آماده می کردند و عقاب ها اونها رو به سنجاب ها می رسوندند. کم کم آب اطراف صخره ها و گودال ها پایین اومد و همه حیوانات نجات پیدا کردند و تونستند به خونه هاشون در جنگل برگردند.

فیلی و دوستانش با کمک بقیه حیوانات جنگل رو از زباله هایی که آب با خودش آورده بود تمیز کردند و حیوانات دوباره تونستند مثل گذشته زندگی عادی خودشون رو داشته باشند. بعد از چند روز پدر فیلی به جنگل برگشت . اون که ماجرای طوفان و کمک های فیلی رو شنیده بود فیلی رو در آغوش گرفت و گفت:” فیلی من همه ماجرا رو شنیدم که چطور در زمانی که من نبودم تو و دوستهات به حیوانات کمک کردید و با فکر خوب تو همه حیوانات نجات پیدا کردند.. من واقعا به تو افتخار می کنم..” فیلی هم با خوشحالی پدرش رو بغل کرد و خندید.. اون واقعا خوشحال بود که با اینکه سنش کم بود ولی تونسته بود از جنگل مراقبت بکنه  و کا بزرگی رو انجام بده ..

برای مشاهده سایر قصه کودکانه های موجود کلیک کنید

اشتراک در
اطلاع از
guest
98 نظرات
قدیمی ترین
تازه‌ترین بیشترین واکنش نشان داده شده(آرا)
بازخورد (Feedback) های اینلاین
View all comments
حنانه حسین زاده🍓❤

عالی بود قصه ی امشب
ممنون🌹🌹

صدف خالقی (قصه گو)

ممنونم از همراهی با وولک حنانه عزیز

غزل

خیلی عالی بود

صدف خالقی (قصه گو)

تشکر

سید علی خلیلی

عالی ممنون خانم خالقی من شما رو خیلی دوست دارم ممنون💓💓💓💓

صدف خالقی (قصه گو)

ممنونم از نظرت دوست خوبم
منم همه ی بچه ها رو خیلی دوست دارم:)

(﷼)

سلام عالییه خیلی خوب است😍😍😍😍😍🥰🥰🥰🥰😍

صدف خالقی (قصه گو)

سلام ممنون از نظر خوب شما

ناشناس

عالی بود عزیزم

صدف خالقی (قصه گو)

تشکر

وانیا ❤️

سلام شبتون بخیر🌜من خیلی قصه ی شما رو دوست داشتم عالی بود ممنون از وولک🌈🌈😍😍

صدف خالقی (قصه گو)

سلام خیلی ممنونم که نظرتو برام نوشتی وانیای عزیز

❤آرنیکا بخشی❤

عالییییی بود مثل همیشه فقعلاده😻😻😻😻😻❤❤❤❤❤❤❤🐇🐇🐇🐇🐇🐇😊😊😊😊😊❤❤❤

صدف خالقی (قصه گو)

ممنونم از نظر و همراهی با وولک آرنیکای عزیز

نازنین خانم☄💐🌼

خانم خالقی من هر شب داستان هی قشنگ شما رو گوش میکنم♧◇♡♤■□●○•°¤▪☆

صدف خالقی (قصه گو)

بسیار هم عالی
ممنون از این که با وولک همراهی دوست من

آرمین

خیلی زیبا بود

صدف خالقی (قصه گو)

ممنونم از نظرت آرمین عزیز

مهدی پدر علی و السا

قصه ی قشنگی بود تشکر از وولک

صدف خالقی (قصه گو)

تشکر از همراهی شما

امیر علی و amir mohammad🦜🦜🦜

عالی بود

صدف خالقی (قصه گو)

تشکر

امیر علی و amir mohammad🦜🦜🦜

ممنون

صدف خالقی (قصه گو)

تشکر

امیر علی و amir mohammad🦜🦜🦜

حرف نداشت

صدف خالقی (قصه گو)

ممنونم از این که نظرتو نوشتی امیرعلی عزیز

امیر علی و amir mohammad🦜🦜🦜

سپاس

صدف خالقی (قصه گو)

ممنون از همراهی شما

علی

داستان خیلی خوب و زیبایی بود. 🙏🌹🌺💐

صدف خالقی (قصه گو)

بسیار هم عالی
ممنون از نظر خوب شما

مژگان

سلام این داستان تون عالی بود

صدف خالقی (قصه گو)

تشکر

میرباقری

عالیه برادر من فقط با قصه های شما خوابش میبره ممنون از شما خانم خالقی عزیز

صدف خالقی (قصه گو)

خیلی ممنونم از همراهیتون با وولک دوستای خوبم

Anisa 🌷🦄

عالیییییییی بووووود

صدف خالقی (قصه گو)

تشکر

آذین رشیدی

خیلی خوب 🌟🌟🌟

صدف خالقی (قصه گو)

تشکر

کیان

عاشقتونم

صدف خالقی (قصه گو)

ممنونم از انرژ ی خوبت کیان عزیز

🦋آوا راستی لاری 🦋

عالی بود
ممنون
🍭🍰🍧🍦🥧❤🧁🍫🍮🍨🌹⚘⚘⚘⚘😍😍😍😍😍😍😍😍😍😍

صدف خالقی (قصه گو)

ممنون از شما

آرشیدا

عالی بود مرسی از شما

صدف خالقی (قصه گو)

ممنون از همراهی شما

دنیا

خیلی خیلی قصه ی خوبی بود و بچه ی من خیلی خوشش اومد😍

صدف خالقی (قصه گو)

بسیار هم عالی
تشکر از همراهی شما با وولک

نفیسه سادات هاشمی شاهرودی

عالی خیلی خوب👏👏👏👏👍👍

صدف خالقی (قصه گو)

تشکر

رها

عالی

صدف خالقی (قصه گو)

تشکر

امیرحسین و سدنا

خیلی عالی بود

صدف خالقی (قصه گو)

تشکر

آروین

خیلی دوست داشتم عالی بود

صدف خالقی (قصه گو)

بسیار هم عالی
تشکر

روشنا

خیلی خوب بود

صدف خالقی (قصه گو)

ممنونم از نظرت دوست خوبم

۹۴ ۹۵

👍🏻👍🏻👍🏼👍🏽👍🏾😘🤩😍🤍🖤🤎💜💙💚💛✨🎇🎆💝💖💗🌈🎊🎉

صدف خالقی (قصه گو)

تشکر🙏🙏🙏

آیسو لعل شهسوار

سلام شب بخیر🌜🌜🌜 عالی بود به به هزار آفرین هزار آفرین هزار آفرینآفرین

صدف خالقی (قصه گو)

ممنونم از نظرت دوست قشنگم

سیاوش جونوبی

خیلی داستان خوبیبود

صدف خالقی (قصه گو)

ممنونم از نظرت دوست عزیز

یاسین

عالی

صدف خالقی (قصه گو)

تشکر

ادیب

سلام چرا قابلیت دانلود کردن و ذخیره سازی برداشته شده ممنون میشم بگید چه طور میشه این کار رو کرد؟؟؟؟؟؟؟

صدف خالقی (قصه گو)

سلام بله امکان دانلود محتواهای وولک در سایت نیست، اما می تونید هرزمان که خواستید کاملا رایگان همه ی محتواهای ما رو دنبال کنید

آرمین

عالی و آموزنده

صدف خالقی (قصه گو)

تشکر

نوشین

سلام
من نوشین هستم از اهواز
خیلی از سایت تون و داستان های زیباتون خوشم میاد. دستتون درد نکنه❤️❤️❤️🌹🌷🌺

صدف خالقی (قصه گو)

سلام نوشین عزیز
خیلی ممنونم که با وولک همراهی دوست خوبم

رضا

خوب

صدف خالقی (قصه گو)

تشکر

رادوین

عالی بود

صدف خالقی (قصه گو)

تشکر

الیسا تیموری

عالی بود😇😇💫💫😘😘🥰🥰

صدف خالقی (قصه گو)

تشکر دوست خوبم

زیبا

سلام عالی بود ممنون ☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆

صدف خالقی (قصه گو)

سلام دوست عزیزم ممنونم

امیر

خیلی عالی و زیبا بود.

صدف خالقی (قصه گو)

تشکر و سپاس از نظر و همراهی شما دوست عزیز

Ali

قصه خیلی خوبی بود ❤️

صدف خالقی (قصه گو)

خیلی ممنونم از نظرت دوست خوبم

ایرانی

⭐️⭐️🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟🌟⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️⭐️

کارن مرادی

☺☺☺😀😀😀

رسپینا

سلام ببخشید اول قصه خواننده ی شعر چه کسی است؟

مَها نوری ( ادمین وولک )

این آهنگ متعلق به برنامه آقای حکایتی هست دوست عزیز

رسپینا

ممنونم عزیزم

مَها نوری ( ادمین وولک )

خواهش میکنم

فاطمه 🍓🍒🥭

عالی 👌😮🌹🌹

صدف خالقی (قصه گو)

خیلی ممنونم از نظرت عزیزم

نازنین

خیلی سایت خوبی دارین ،ممنون از بابت قصه های خوبی که برای بچه ها نوشتین

صدف خالقی (قصه گو)

خواهش میکنم، ممنونم از نظر زیبا و همراهیتون با وولک

پری ناز❤️

سلام قصه ی جدیدتون عالیه خیلی خوب بود

صدف خالقی (قصه گو)

سلام خیلی خوشحالم که دوست داشتی قشنگم

محمدامین

عالی بودممنون

صدف خالقی (قصه گو)

خواهش میکنم عزیزم

الینا فخر

واقعا از داستانش خوشم اومد که فیلی چطور تونسته حیوونارو نجات بده دستتون درد نکنه زحمت کشیدین.

صدف خالقی (قصه گو)

خیلی خوشحالم که دوست داشتی عزیزم